راستش قصد داشتم اگر دکتری تربیتمدرس عزیز قبول شدم چندتا یادگاری اونجا جا بذارم… یا شاید بهتر باشه بگم چندتا هدیه بهش تقدیم کنم. از ساعتِ مدرس بگیر تا چندتا کار رسانه ای… نخواستیم که دالینگ… نخواستی 🙂
برای شاهد همین انجمن و بطور خاص بیومیتینگ نسبت به تنفری که از شاهد داشتم بعد اونهمه اذیت چیز کمی نبود… فکر کن اگر در مدرس بودم اینهایی که میگم چه میشد!
نتایج نهایی امروز اومد و جالب و زیبا بود 🙂
من یک همیشه اولین نفر از مردود شدگان مثل مسابقه نوآوری سمپاد، مثل خوارزمی، مثل
دبیرستان، مثل کنکور، مثل همه پروژها و زندگیم… بطور خلاصه میشه بهش گفت too close … خیلی خیلی نزدیک شدی… ولی ناه! ایشالا فردا 🙂 انگار من منتظر فردا میمونم :)) این تفنگ تیر های زیادی برای شلیک کردن نداره… تلاش نافرجام ۲۳۵۴۸۲۳، خدا نگهدار عزیز :))
راستش خیلی احتمال اندکی وجود داشت که این اتفاق بیوفته… ولی خب، احتمالش وجود داشت دیگه… از اینکه احتمالات اندک ممکن رو نادیده بگیریم خیلی بدم میاد! بد نیست یه یادآوریای بکنم از سرگذشت تیر هوایی!