واقعا کار ها خیلی گیر میکنن… خیلی. دائما دارم از بقیه نه، نمیشه، اجازه نداری، در دسترس نیست و این جور چیزا میشنوم.
همیشه همینجوری بود، از اول گفتن شدنی نیست، خب که چی، اصلا بیخیالش شو، دنبالش نگرد… آدمای مطلع و غیر مطلع گفتن؛ آدمای دوست و غریبه گفتن. ولی همشون اشتباه کردن.
البته راست میگن ولی راستش… همیشه یه پلن بی وجود داره. بذار اینجوری بگم:
کسایی که میگن امکان نداره: یا خوب نگشتن، یا در مورد نقض قانون پایستگی انرژی حرف میزنن!
البته خب خیلی اذیت کنندست این نه شنیدن ها. ینی گاهی یه جوری گیر میوفته تو کار که… مثل دومینو هی میخورن به هم و میوفتن، انگار هیچوقت قرار نیست تموم بشه.
هعی! اینطور