امتحان دادن دیگه داره خارج از تحملم میشه. نمیدونم تا چند وقت دیگه میخوام خودم رو تو این سیستمی که با ماهیت من تناقض ۱۸۰ درجه ای داره قرار بدم. خوبه باز سعید پیشمه تو این دوره امتحانا.
شب قبل (الان به عبارتی) داشتم برای میکروگراف یه برنامه میساختم. وقتی تخیل تصویری داشته باشید پشت دستگاه ادیت نشستید… یا حتا پشت تلوزیون ۶۰ اینچی و دارید لحظه به لحظه چیزی که میخواید بسازید رو تماشا میکنید. متن مینویسید، گرافیک اضافه میکنید… اسلو موشن میرید و خلاصه با جزئیات در حد واقعی میسازیدش. اولش قرار بود ۱۰ تا ۱۵ دقیقه باشه… ولی الان میتونه ۴۰ ۵۰ دقیقه باشه. میخواستم یه ماجرای علمی رو خیلی ساده توضیح بدم که دیدم من اینقدر تجربه دارم برای گفتنش که تبدیل میشه به خود “محمدرضا صادقیان”.
میدونم دارم سخت حرف میزنم. بجز اینکه خیلی وقته نخوابیدم و از امتحان اومدم، چیزایی رو دارم میگم که نباید بگم. و خب سخت میشه…
خلاصه که خیلی سخته. مرغ پرکنده بودن خیلی سخته.
خیلی خیلی اواخر تیر ۱۳۹۹