راستش پیدا کردن این قسمت از اوگی و سوسکها از توی خاطرات ابتدایی… آسون تر از چیزی که فکر میکردم بود؛ با تشکر از گوگل!
حرف زیاد دارم… ولی خب خودتون ببینید دیگه:
خب چیزی که میخوام بگم تو خود فیلم هست و گویای امره… دیدم بعد از پست قبلی خوبه که بفرستمش. خیلی باهاش احساس همزاد پنداری میکنم. خیلی!
پ.ن. همیشه جلوی چشمم بوده، داستان خرگوش و لاکپشت… داستان جوجه اردک زشت… ولی خب همیشه دلمون به جوجه اردک میسوخت ولی خرگوشی که تو مسابقه خوابش برد -که لاکپشت کوشا برنده شد- جزای اعمال خودش رو میکشید! هیچکس نگفت شاید این خرگوشم یه جوجه ارک زشت بوده… هست… و خواهد هم بود! و این هیچ پشیمونی، گناه یا حتی اصلاحی نیاز نداره! چون خرگوش باید با پرای سیاهش کنار بیاد، فقط قو هان که پر سفید در میارن…