پارسال این موقع بود که گفتن برای آزمایشگاه زیست مدرسه تابستانه میای تدریس؟
کلا همیشه بچه های اهل دل و فعال مدرسه جزو ریاضیا بودن، و خب قدیم تر ها که تجربی ها کم بودن حتا توهین هم میشنیدن چون تجربین! البته اوضاع از نظر تعداد تغیر کرد و دیگه نمیشد علنی بگن که تجربی بودن توهین محسوب میشه ولی خب فکر کنم تو دلشون میگفتن! منم با بچه های ریاضی بیشتر بر خورده بودم تا تجربی ها. اکثرا هم سال بالایی یا حتا سال پایینی ها بودن که زنگای تفریح میرفتم پیششون و القصه… . یسری از فارغ التحصیل های بزرگ تر و کوچک تر از من تصمیم داشتن با این “مدرسه تابستانی” باب بهبود جو مدرسه رو باز کنن و مثل زمان خودمون، یکم فعال تر بشه مدرسه… البته کار های دیگه ای مثل “شبی با مدرسه” و “لیگ بازی” رو انجام میدادیم ولی خب این کمی جدی تر بود.
والا چون میتونم بگم تنها تجربی این اکیپ من هستم (خوشبختانه که هستم و متاسفانه که فقط منم) کلاس آزمایشگاه زیست این مدرسه تابستانه رو قرار شد یا من بیام یا با بقیه هماهنگ کنم؛ اون هایی که کارشون درست تر از منه المپیادی هستن و درگیر تدریس تو دوره المپیاد کشوری بودن و نتونستن بیان و خب نتیجتا خودم موندم که کلاس رو برگزار کنم.
سخت ترین کار تدوین سرفصل کلاس ها و بعد هم تهیه مطالب مرتبط بود. البته کلاس یه دستور کار کلی داشت: اینکه قرار بود حالمون خوب بشه. هم چیزی یاد بگیرن و هم کوول (فارسی ترجمش کنم خنک آخه؟! ) باشه. تصمیم گرفتم از آزمایش های مرسوم بپرهیزم و چیزای جدید بیارم سر کلاس. مخصوصا که بدم نمیومد یکی از پلن های فرضی مون برای زیست نوین رو هم تست کنم که همون آموزش تو مدارس باشه. که خب نتیجه ی کار خیلی راضی کننده بود و جا داره از استاد “بزرگ” عزیز و دوست عزیزم “نبئی” و بچه های برگزاری مدرسه تابستانه قدردانی کنم بابت کمک هاشون.
چون همزمان در حال گذروندن کارآموزی تو پژوهشگاه هم بودم، با برگزاری کلاس ها توی تابستون واقعا اذیت شدم ولی خب آخرش یه خاطره خوب با یسری بچه های خوب موند برام؛ و یه تجربه ی خوب تر. و اما… لطفا سر فصل های اصلی که تدریس کردم رو ببینید و خودتون (با قاطعیت) تایید کنید که این کلاس هیچ مثل ی تو ایران نداشت ه:
- آشنایی با ساختار پروتئین و آنزیم ها و تست 2 آمیلاز صنعتی
- آشنایی و ساخت بیوفیول
- آشنایی با بیوانفورماتیک و کارگاه علمی تهیه نقشه تکاملی
- میکروفلوئیدیکس! آشنایی و ساخت کیت
- آشنایی با فولدینگ سه بعدی پروتئین با بازی فولدایت
- تشریح!
البته جلسه ی آخرش که تشریح بود خیلی اذیت شدم. دفعه ی اولم نبود که جلسه ی تشریح برگزار میکردم ولی بجز اینکه تصمیم گرفتم دیگه تشریح نکنم (امیدوارم ) تا یه مدتی فقط میگفتم : الهی! به بادافره این گناهم مگیر…
اینطور.