Spent

راستش کلافه شدم از این وضع؛ دوراهی‌های سخت، در‌های بسته نشده، راه‌های نامعلوم و خاطری ناآرام…

باز حداقل قبلا راحت تر اگر دیواری جلوی مسیر وجود داشت میرفتم تو دلش و خوردش می‌کردم به هر شکلی، منتهی الان دیگه خیلی زخم‌خورده و خسته شدم؛ واقعا نه توان پذیرش ریسک رو دارم، نه میتونم خودم رو راضی کنم دست بکشم.

الان تو هفته گذشته در فاصله ۲۴ ساعت ۲تا پیشنهاد عالی داشتم، یکی رومی رومی و یکی زنگی زنگی؛ و منی که یا باید روحم رو بفروشم یا با آرامش خداحافظی کنم.
البته که علاقه‌م به طور قطعی مشخصه کدومه… ولی خسته‌م. خیلی خسته. راستش تمام وجودم شوق جلو رفتنه ولی هیچ رمقی نمانده!

دوشنبه‌ی امتحان
۲۰ دی ۱۴۰۰


و ازونجا که امتحانه، کلی به smallsence فکر کردم. به اینکه تو فاصله دو ترم عملی‌ش کنم!

2 Comments

  1. mohammad Sharifi

    بذار امتحانات تموم بشن

    یه پنج دقیقه وقت بذار، یه قهوه دم کن

    یه موسیقی که هزار بار پخش کردی رو دوباره پخش کن

    یه ربع لذت ببر

    بعدش رو هم که میدونی چیکار کنی، خودت استادی

    Reply

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *