روی بهترین شانست سرمایه گذاری کن!
ترم یک کارشناسی که بودیم سر یکی از کلاسای آزمایشگاه باید کاروتینوئید و کلروفیل برگ چندتا گیاه رو روی هم میریختیم و به روش کروماتوگرافی از هم جدا میکردیم. کار ساده ای بود به حدی که حتا نمره هم نداشت… ولی به طور خوش اقبالانه ای نمونه گروه ما خیلی قشنگ از آب درومده بود… ینی همون طوری که توی عکس میبینید (نمونه سمت راست که 3تا ستون تشکیل شده) خیلی صاف و دقیق اجزا از هم جدا شده بود. اما داستان بعد از گرفتن این عکس اتفاق افتاد.
نمونه همه ی گروه ها توی یه تانک (ظرف) بود و بعد از اتمام کار باید نمونه هارو یکی یکی از تانک خارج میکردیم تا خشک بشه و بعد برسی کنیم. خود استاد هم از نمونه کار ما خیلی خوشش اومده بود و گفت اینو نگه میدارم به بقیه بچه ها هم نشون بدم… با این وجود، اول از همه نمونه مارو از تانک بیرون نیاورد و رفت سراغ یه نمونه دیگه… برای بار دوم هم نمونه مارو از تانک بیرون نیاورد و اتفاقی که افتاد این بود که موقع خارج کردن نمونه دوم، نمونه ما سر خورد و افتاد توی حلال… و تقریبا کل اون زیبایی و دقت کار از بین رفت. بعدش استاد سریع کار مارو بیرون آورد ولی خب چه فایده!
خیلی واضح بود که عقلانی تره که بهترین شانسمون رو در معرض کمترین ریسک قرار بدیم، یعنی روی اون گزینه ای سرمایه گذاری کنیم که بهترین نتیجه احتمالی رو داره. درستش این بود که اون نمونه ای که میدونیم خوب جواب داده رو اول بیاریم بیرون تا اگر هم یکی از نمونه ها سر خورد افتاد تو حلال، خطری متوجه نمونه خوب تره، نباشه.
البته بجز این نتیجه گیری، اون آزمایش و اتفاق هیچ ارزش دیگه ای نداشتن؛ چون نمونه ما اتفاقی خیلی خوب از کار درومده بود و البته که اون کاروتینوئید و کلروفیل ها هم رنگشون در هر صورت بعد یه مدت از بین میرفت. تو همون لحظه که نمونمون خراب شد، همین جمله رو به دوستم گفتم: “نتیجه میگیریم که همیشه روی بهترین شانست سرمایه گذاری کن!”
اینطور!