Asides

با اعلام این خبر که سه شب دیگه هلال شوال روئیت میشه، به نظر میاد هفته آینده نقطه عطفی باشه تو این روند زندگی فعلی…
هم که با ماه مبارک خداحافظی کردیم و هم به نظر میاد تهران از لاک‌‌داون خارج میشه.

میریم که فاز جدیدی از کار ها رو شروع کنیم؛ ارشد، ایندفعه برای پایان. فوتوپسین، برای حقوقی شدن داستان. لاوازیه برای تصویه حساب و تحویل پروژه. میرم که دکتری رو مشخص کنم. میرم و شاید مشخص بشه دوبله رو رسمی میکنم یا نه. میرم و کوریدور رو تموم‌ش میکنم. میرم و احتمالا تصمیمات زیادی بگیرم، برای کارام، برای آینده… برای خودم!

بریم ببینیم چی میشه. خیراست!

20 اردیبهشت 1400

0

خب خب خب… دامین جدید ثبت کردم، مجددا!

خیلی موضوع مبارکیه چون هم پروژه کوریدوره و هم یه جورایی پروژه دانشگاه خودمه و دامین خوبی هم هست. از همه نظر خوبه. فقطش چون تو کار تیمی کوریدور مطرح شد تا هر لحظه ای که کار این تیم ادامه داشته باشه صفحه رو متعلق به اون پروژه میدونم.

راستی ثبت اختراعمون هم با کلی اعصاب خوردی رو به رو شده و تازه الان گفتن باید شخصیت حقوقی هم وارد بشه! چی بگم!! بیشتر از همه اعصاب خوردیش برای کارای اداریشه تا چیز دیگه… هعی!

انشالله که خیر است!

روز سمپادتونم مبارک

14 اردیبهشت 1400

0

مقدار جلسه هایی وه این روزها دارم خارج از حد تصوره. کوریدور و فوتومشین و لاوازیه…

شکر خدا امروز اظهارنانه لاوازیه ثبت شد و دیگه میتونم بطور نسیتا کاملی بگم داستان از چه قراره… و این کارو هم میکنم، بزودی…

خیر است!

۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۰


روز معلم و تبریکش همیشه دلگرم کننده بوده. بزودی هم سمپاد.
پیش باد!

0

این روزا کلی جلسه داشتیم. ولی خبر ترین چیط اینه که امروز نگارش ثبت اختراع لاوازیه تمام شد! تمام تمام تمام!
منتظریم یکی دو روز برای ثبتش که زودتر به نتیجه برسه. اگر برای جلسه مصاحبه برسه که چیی میشه! روش حساب نکردم البته…

اینطور!

۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۰

0

بدجور بی‌حوصله م… اینقدری که این متن رو تموم کنم. 0

یکی از بچه های فوتوپسین داره میره بلاد خارج و الان سرش شلوغه، دیگه با دوست دیگر نشستیم یه جلسه بذاریم در مورد بقیه کار هایی که مونده. بعد چون این دوستمون بعد افطار و من قبل افطار کشش نداشتیم… بعد سحر جلسه گذاشتیم و یعنی عاالی بود :))
ساعت 5ونیم شروع کردیم و تا 9ونیم جلسه بودیم!

جلسه خیلی خوبی بود راستش، تقریبا تو کمتر از یک ساعت اول به توافق خیلی خوبی رو کاری که باید کنیم رسیدیم و بعدش شروع کردیم به جنریت کردن مواردی که میشه بهش پرداخت. آخرشم که واقعا دیگه مخ من یکی خاموش شده بود یه تصمیم نهایی رو موارد گرفتیم و فی‌الواقع خیلی راضیم از نتیجه‌ش.

دیگه نوبتی هم که باشه نوبت شروع کردن نگارش پایان نامه ست! هعی!

خیر است!

01 اردیبهشت 1400

0

خب! هورِییی

جواب این لعنتی بلاخره اومد و خب… این زیباست 🙂

البته که حالا کار و بار زیاد هست… هیچی از نتیجه معلوم نیست و باید دید آخرش چی میشه. فعلا که باید مثل بنز بشینم پشت کارای دفاعی که هنوز هییچ کاری براش نکردم… و این هم زیباست :))

اینجوری و با توجه به صحبتی که با استادم کردم و گفتش که برم میداره ( 🙂 ) ایشالا امیدوارم این اتفاق بیوفته؛ تکلیف خیلی چیزا برام روشن میشه و این رو دوست دارم. اتفاقا معطل  همین بودم که یه سری برنامه ریزی ها رو انجام بدم، از اولویت بندی کار ها و پیگیری کردن/نکردن خیلی چیزا. از زمانبندی کارای آزمایشگاه تا برنامه ریزی برای سربازی، از کارای ادامه ی لاوازیه تا پادکست، از کارای فوتوپسین تا پروژه ی کوریدور، از پروژه ی آلمان تا تاسیس این کار اصلی و جدید، سلوشنر!
به نظرم حتی این هم زیباست :)))

30 فرردین 1400

2

به چندین دلیل مکدرم… خیلی مکدر

یکی که خب واقعا این برنامه غذایی ماه مبارک با بدن من نمیخونه، یا شاید هم باید چیزایی بخورم/نخورم که حالم خوب باشه که ازش خبر ندارم. راندمان نزدیک به صفر یا حتا منفی… کاش میدونستم دردم چیه.

حالا، امروز بلاخره دندون لغ این موضوع فاجعه رو کندم و به رئیس گفتم که من کشش ندارم رو این موضوع کار کنم، اگر موضوع رو عوض کنید که در خدمتتون هستم وگرنه ناچارم ترک کنم مجموعه رو… نمیدونم چی بگه ولی خب جز حقیقت رو نگفتم.

سنجش و آمریکایی هم که مارو گیر آوردن و قرار ندارن جواب بدن.

همونطور که گفتم راندمانم هم صفر شده و عملا هیچ کاری نیست انجام بدم. واقعا کشش ندارم اصلا.

از فوتوپسین هم که دلم خونه… هعی دل غافل!

البته ایکاش که همه و همیشه در سلامت باشن، اینها چیزی نیست…

آخرای این فروردین طولانی

0

خب چند روز چشم انتظاری نتیجه ای نداشت و نه ایمیلی به جواب اومد، نه نتیجه ها اومد… فقط این کوریدور که گره بندی کردن و اون 2 اتفاقی که نمیخواستم هر دو باهم رخ داد. عی بابا عی بابا…

0

دیروز یه اتفاق جالب و مثبتی افتاد و اونم این بود که بعد یک هفته سیریش شدن و موس‌موس کردن، 10 20 تا پیام و کامنت اینور و اونور بلاخره یه واکنش از طرف اون کمپانی آمریکایی مستند گرفتم تا برای اجازه ی دوبله کردن صحبت کنیم. سال قبل که یکی دو بار مکاتبه داشتیم با قاطعیت جوابشون منفی بود ولی دیگه الان ببینیم چطوری میشه… شاید به آدم درستش مرتبط نشده بودیم. البته که کمی تغیر کرده شرایط… ببینیم چی میشه.
واقعا خوشحال میشم اگر اجازه بدن؛ داشتم روی پادکست کار میکردم و یه دوره آموزشی رو نگاه میکردم و بیشتر و بیشتر حس کردم دوبله میتونه خیلی کار موثر تری باشه تا این پادکست فعلی من. شاید راه خوبی باشه که بعدش راه بیوفته ولی فعلا که قصد استمرار تو پادکست ندارم خیلی به زحمتش نمی‌ارزه. شاید شرایط عوض بشه و اونکارو کردم. فعلا که منتظر جواب ایمیل هستم.

خیر است!

24 فروردین 1400

0