Category: Lavoisier

Good Night, Lavoisier!

“پس از دیدگاهی، لاوازیه تموم شد.
ممنون.
شب بخیر!”

و بله، این انتهای جلسه اینترنتی نیمه شب 16 بهمن بود. وقتی که بعد یک هفته، نمیخوان تایید نهایی رو برای طراحی ما بدن، ما هم دیگه همونی که اول تصویب شد رو نهایی کردیم. وقتی خودشون حاضر نیستن که ما باهاشون راه بیایم، ما هم اصراری نداریم!

با پیشرفت های دیروز و امروز، طراحی هر سه قسمت نهایی شده، متریال هر سه قسمت موجوده و تست اولیه هر سه قسمت هم انجام شده. بخش خودم که آماده است، فردا یکی دیگر رو تحویل میگیرم، اوایا هفته آینده هم قسمت سوم میرسه به دستم و بقیش با خودمه که یک تست از کل مجموعه بگیرم و پروژه لاوازیه رو تحویل بدم!

البته برنامه اولیه این بود که یک ریز بخش دیگر هم داشته باشیم که آماده نیست. هنوزم میخوایم که اضافه کنیمش‌ها، ولی از اونجایی که این ریز بخش نیازمند یه طراحی اختصاصیه و این طراحی اختصاصی به درد محصول نهایی نمیخوره و صرفا برای تست مجموعه کاربرد داره، دیگه اینطور جمع بندی کردیم که اگر این ریز بخش رو نرسیدیم اجرایی کنیم، به کلیت کار هیچ لطمه ای نمیخوره و در نتیجه: “از دیدگاهی، لاوازیه تموم شد.”

اینطور!!

خب، وقتشه که اعلام کنم جناب پروژی فخیمه ی CG یک عدد فرزند ارشدی زاییدن و گذاشتن رو دست ما که اون سرش ناپیداست. البته بگم که این بچه حاصل دیروز و امروز نیست و اصلا باعث و بانی اینکه ارشد این رشته رو انتخاب کنم -یکیش- همیشون بوده که دارم برای اولین بار ازش مینویسم. جالبه که بنی بشری از این داستان خبر نداره و تازه هفته گذشته برای یکی کمی فاشش کردم. راستش این بچه مون زیادی جسورانه است و روم نمیشه به کسی بگمش. ببین من روم نمیشه به کسی بگم هااا، من، دیگه ببین چقدر تخیلیه.

خب حالا بعد اینهمه مدت چی شد که دارم ازش حرف میزنم؟ حقیقتش اینه که از وقتی کمی فاشش کردم، خیلی فکریم کرده که پی کار رو بگیرم و برم سمتش، و اگر چون کنم، کلا خیلی چیز ها تحت تاثیر قرار میگیره، یعنی چندین سال از زندگی، در این حد. اسم؟ یقینن داره، ولی فعلا از بیانش پرهیز میکنم چون بزودی که چیز دیگری رو اعلام کنم مقادیری مفسده انگیز میشه این نامگذاری ها 🙂 فعلا همون فرزند ارشد CG کافیه براش.

حالا با این وضعیت به نظر میاد باید مطالعاتم رو متمرکز و محدود کنم به لاوازیه و این پسر جدیدمون. شاید سبب خیری شد یکم جمع و جور کنیم این بوم شلخته ی آنارشیسم زده رو.

خیر است!

0

خب بازم لاوازیه؛ اون چیزی که منتظر بودیم امروز مشخص بشه هنوز نشده. علتش اینه که رئیسی که باید نظرشو بگه این روزها درگیر تست آزمایشی پروژه بالا دستیه و تمرکز لازمو نداره. ولی خب من فایل ها و نمونه اولیه رو تحویل دادم تا برسی کنه. دیگه ببینیم چی میشه!

ولی امروز اتفاق خوبش این بود که بلاخره برای بار اول یکی از قسمت های سه گانه لاوازیه بطور کامل زنجیره‌ش تکمیل شد و فکر کنم برای فردا یا شاید پس‌فردا فایل های نهایی اون هم برسه به دستم و برای آخر هفته بریم اون رو تست کنیم
قسمت من که حل شده بود، این هم از این و قسمت سوم فقط مونده که اونم چند تا تیکه داره، زنجیره‌ی یکیش تکمیل شده، ولی یکی از بخش ها باید با آزمون خطا در بیاد که امیدوارم تا آخر هفته اوکی بشه. یعنی اگر این هم تا آخر هفته اوکی بشه عاالیه و هم همکارانم خلاص میشن و هم من برنامه ریزی میکنم برای تست های نهایی کل سیستم و طراحی نهایی و انشالله، جمع بندی و تحویل داستان. آخ یعنی اون روز برسه ها!

نیکسون و لینکولن هم فکر کنم پیگیری نکنم سنگین تره، اگر خودشون پیش رفتن که فَبها، اگرم نه باز فَبها تر! والا!

اینطور!

13 بهمن 1399

0

فردا روز مهمیه برای لاوازیه، البته ایشالا. باید یکبار تایید پایانی رو بگیریم و طراحی نهایی و چیدمان رو قطعی کنیم و دیگه وسلام‌ش کنیم. بخش های دیگه هم دارن نمونه های نهایی رو تحویل میدن بهم و امیدوارم تا آخر هفته برسه به دستم و منم تست کنم کل سیستم سر هم رو و در نهایت جمع بندی کنم و جونم خلاص بشه از این کار عظیم و ساده!

برای فردا یه سری فایل آماده کردیم گزارش بدم که برگ های خودمم ریخت از جذابیت کار. ایشالا بعد تصمیم گیری برای مالکیت معنوی منتشر میکنم کیفش رو ببریم جمیعا.

راستی امروز یه گندی زدم و نیکسون رو هم کلید زدم و واقعا نمیدونم چرا دارم این کارو میکنم. حالا بماند که یه چیز جدیدی به اسم لینکولن (! چرا واقعا این چه اسمیه؟!) هم در کنارش کلید زدم. اینا همه ذیل لاوازیه هستن و حقیقتا من الله توفیق!
البته پیش فرض اینه از من انرژی نبرن، ولی خب، و من الله توفیق!

خیر است!

12 بهمن 1399

0

آقا من هرچی عمیق میشم تو کار لاوازیه، حس میکنم اونقدرم خفن نیست. یعنی حتی شک میکنم اینهمه انگیزه برای “این” آخه؟

بعدش کار جلو میره و برمیگردم نگاه میکنم که وای! چقدر این کار خفنه!؟ مگه میشه؟؟ و باز کلی ذوق‌مرگ میشم… کاش میشد بگم چققققدر تحت تاثیرشم!!

خلاصه که راضیم 🙂

فردا هم تست اولیه متریال یکی از بخش هارو داریم. شاید هم تست اولیه نبود و همین تست نهایی شد. چون یکی از مواد اصلی رو نداریم مطمئن نیستم.

علاوه بر این قراره یه جمع بندی برای یکی از بخشای دیگه هم داشته باشیم. این بخش خیلی مهمه به موقع تموم بشه. امیدوارم که شدنی باشه.

فقط بخش سوم میمونه که اونم قرار بود تموم بشه. مشکلی هم پیش نیومده ولی وقفه خورده. امیدوارم زودتر و به سلامتی این هم تموم بشه.

اینطور!

0

مدتیه که برای کار هام کم حوصله شدم… البته که علل مشخص و واضحی داره. ولی خب چند روزیه که اصلا نمیتونم بشینم کار ها رو جلو ببرم. فقط جوری کار میکنم که ددلاین هارو رد نکنم. ینی جوری که در

دیرترین زودِ ممکن!

همه چیز رو انجام بدم.

این وسط کارا هم پیچ خوردگی عجیبی داشتن. از بدقولی تو دادن بودجه و معطلی، بد قولی تحویل کار، پیدا نشدن یکی از متریال‌ها و خب درگیر شدن بچه ها با کووید.

الان بیش از هر چیزی اینکه از درس دوره کوریدور دانشگاه عقب افتادم رنج میبرم… ولی خب، جمع میشه! تا حالا شده، ازین به بعد هم میشه…

تازه وسط هفته‌ست. این هفته اتفاقای خوبی خواهد داشت. نمونش تست اولیه یکی از قسمت های لاوازیه در دو سه روز آینده!

خیر است!

۱۵ دی ۱۳۹۹

0

خوش‌اومدی کوچولو!

رسما وارد مراحل اجرایی لاوازیه شدیم.

خیر است!

۷ دی ۱۳۹۹

2

واقعا لاوازیه خیلی جالب پیش میره. همون مثال درخت در طوفان. هی شاخ و برگش میریزه و  هم شاخه های جدید باز میکنه.
الان سر تحقیقات مشابه قبلی دیدیم که یکی از فاکتور ها واقعا قابل کنترل نیست با این سیستم، ینی تو طراحی آزمایش باید حواسمون باشه؛ البته مسئله ای نیست ها ولی خواستم اساتید در جریان باشن، اینا هم گفتن اولا اوکیه، دوما پروژه کلا دست خودت!! هرکاری میکنی ما قبولت داریم!! حقیقتا برگام! چی شد که اینطوری شد؟!

بعد یه چیز باحالی هم… ینی خنده دار بیشتر… برای اسم لاوازیه نشستیم فکر کردیم که اسم پروژه چیه حقیقتا!؟ بعد به یه اسم خیلی خوب و کامل رسیدیم که سه خطه 🙂 یعنی اینقدری سنگین شده که به هرکی بگی از سنگینی تا کم خمر میشه :)) در صورتی که خب واقعا خودش اینقدر خفن نیست… شایدم تواضع بیجام گل کرده! نمیدونم… ولی میدونم فانه.

حالا این خفنی رو داشته باشید، برگردم به یه موضوع خیلی مهم. یادتونه از too good to be true گفتم؟ اینکه اگر تو یه زمینه‌ای که ازت انتظار نمیره خوب ظاهر بشی بقیه ممکنه فکر کنن یه جای کار میلنگه. هم؟
دقیقا این مدتی که استادای معزز گند میزدن بهم درگیر این داستان بودیم و متوجهش نمیشدم. ینی چی؟

میرفتم میگفتم آقا یه پروژه -به ظاهر- خفن هست که منِ دانشجوی ارشد دارم جلو میبرم و اینا هم یهو میگفتن که واقعا این داستانش چیه که تو، آدم کم سواد و بی تجربه و بی ربط داری انجامش میدی؟ یقینن یه گندی خورده که این اتفاق افتاده… (مخصوصا که اصلا گوش نمیکردن بگم آقا به علت محدودیت های فراوان اینشکلی شده… شما جوش نزن حالا… گوش نمیکنن که جریان چیه…) خلاصه
اون روز که به استاد خودم گفتم داستان رو از یه زاویه دید دیگه مطرحش کردم. و خیلی خوب پیش رفت. ینی عالی پیش رفت… استاد شروع کرد توضیح که بله این محدودیت ها هست و منم خیلی ایده قابل استفاده ای تو حوزه خودمون نمیبینم. بعد سناریو های مختلف رو -با جذابیت ذاتی که زمینه تحقیقاتی لاوازیه داره- برسی کردیم و کلی کیف کردیم.

امروز هم از یکی از استادای دیگه سوالی داشتم که مقدماتش رو هماهنگ کردیم تا دقیق تر برم بپرسم. این هم خیلی اوکی و خوب پیش رفت. ینی اون نگاه عجیبی که بچه جان تورو چه به این کارا، خبری ازش نبود و باز خیلی مثبت برخورد شد با موضوع. بعد تازه فهمیدم داستان چی بوده!

من برای این موارد جدید تر نمیگم که سامانه رو من طراحی کردم :))) میگم سامانه رو دوستم طراحی کرده حالا فلان سوال براش مطرحه من دارم کمکش میکنم، آقا اینقدر قابل پذیرش میشه براشون، اینقدر جذاب میشه براشون، اینقدر مهربون میشن همشون که خدا میدونه!!! حالا قبلی ها چی؟ چشماشون چهارتا میشد که یقینن یک جای کار میلنگه که “تو” داری این پروژه رو انجام میدی… بابا د آخه مرد مومن… یه ذذذره تو ذهنت شخصیت قائل بشو دیگه برای روحیه کاوشگریه ما… نمیکنن که. نمیکنن.
البته مطلبی هم هست… اینا نیست خودشون فقط تو یه حوزه فعالیت میکنن… براشون قابل درک نیست یکی دیگه بتونه تو چند جا فعالیت کنه… دیگه خب شاید حق دارن اینو. ولی خب دیگه.

اینطور!

22 آذر 1399

0

برای کارای لاوازیه باید یه سیستم موازی طراحی کنیم که کنترل منفی باشه برامون، خب میدونم کار دشواری نیست پیدا کردنش، ولی یکی رو میخواد که آشنا باشه با موارد مختلف مربوطه. دنبال کسی که بتونه سر دربیاره از موضوع میگشتم… که یهو رسیدم به یه پروفسور خیلی دانا!! واقعا انتظارش رو نداشتم!! انگار دنبال جسی پینکمن باشی و خود والتر وایت رو پیدا کنی!

امیدوارم کمکمون کنه.

پیش‌باد!

۱۱ آذر ۱۳۹۹

0

لاوازیه خیلی جالب شده. شبیه یه درخت توی طوفانی که داره برگای درخت رو با خودش میبره. البته با این تفاوت که این درخت داره بطور پیوسته شاخ و برگ جدید باز میکنه. باید دید کی برنده میشه: درخت یا باد؟

ایده های مختلفی که برای انجام داشتیم دائم با مشکل رو به رو میشن و علتش شرایط پیچیده ی لاوازیه است که با داده های جدیدی که بهمون میرسه یه سری ایده رو جارو میکنه میبره… یه سری از این مشکلات قابل حله و یه سری نه. گاهی هم ایده های کاملا جدید به داستان اضافه میشه. و این نبرد روییدن ایده ها و کنده شدن با باد ادامه داره تا ببینیم کی پیروز میشه.

امیدوارم تا آخرش قوی ترین برگ -حتی به تنهایی- بر درخت بمونه و این موفقیت رو جشن بگیریم!

خیر است.

0